کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۸ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

۲۵
آبان

امروز همین‌طوری دلم گرفته بود... یک لحظه فکر کردم اگه الان خدایی نکرده یه ماشین زیرم کنه یا حالا یک کم مهربون‌تر عزرائیل بیاد سراغم چی میشه؟! می‌دونید اولین جایی که ذهنم رفت کجا بود؟ شاید شما بگید مثلاً یاد پدر و مادرت افتادی یا خواهر برادرات مثلاً اما اینکه می‌خوام بگم خیلی دردناک‌تر از این حرف‌هاست... حتی دردناک‌تر از اینکه دیگه من را نبینید (گریه) به چند تا چیز فکر کردم: یکی اینکه کسی پسورد وبلاگم را نداره، کی می‌خواد نظرات خصوصی و غیر خصوصی این وبلاگ را بخونه و جواب بده، کی می‌خواد نظرات توی گودر من را جواب بده، قرارهای هفته‌ی بعد من چی می‌شه... وای خدا... هزار تا فکر این‌جوری که آخرش گفتم خدا ما هنوز خیلی کار داریم، حالا یه کم دیگه به ما مهلت بده...

هر چی حدیث و آیه و... به ما گفتن که همیشه آماده مرگ باشیم انگار یادم رفته...

حالا این‌ها به کنار... اگه الان افتادیم مردیم بهشت اینترنت داره؟! جهنم که فکر کنم داشته باشه، اما بهشت را بعید می‌دونم...

خدایا اینترنت بهشت را هم برای ما ردیفش کن... (دعای آخر بعد از عرفه)

ان شاء الله در فاصله‌ای نه‌چندان دور و به مدتی طولانی در خدمت شما نخواهم بود... الهی که ترک کنم این زهرماری را...

  • سید مهدی موسوی
۲۴
آبان

چند روزی هست که دوباره میبینمش... یه بچه ی 10-12 ساله که توی خیابون ولیعصر حدفاصل میدون ولیعصر تا چهارراه ولیعصر میشینه...

فکر میکنم 6 ماهی بود که ندیده بودمش؛ اصلا بی خیال... یه نکته خیلی جالب داره این بچه:

حداقل میدونم 2 سال است که گوشه خیابون میشینه، زانوی غم بغل میکنه و زار زار گریه میکنه... وای اشکاش را که نگو... میدونی دردش چیه؟! وقتی که میری خودت را وزن کنی میگه: خراب شده...

آره 2 ساله که گوشه خیابون میشینه و میگه ترازوم خراب شده، تو هم که دلت نمیاد همینطوری بری، یه پولی میذاری کف دستش...

اینم بالاخره یه راهه پول درآوردنه دیگه...
  • سید مهدی موسوی
۱۹
آبان

گفت‌وگو با پرویز شیخ‌طادی

گفت‌وگو از سید مهدی موسوی

پیاده‌سازی و ادیت زیر مربوط به خبرنگار آن سایت است!!!


خبرنامه دانشجویان ایران: پرویز شیخ‌طادی متولد 1340 آبادان است. وی اولین فیلم خود سرزمین پدربزرگ را در سال 77 ساخته است. در کارنامه سینمایی او کارگردانی فیلم‌های زیبا و تاثیرگذاری چون دایناسور، سومین روز پس از مرگ، سینه‌سرخ، پشت پرده مه، روایت سه‌گانه(اپیزود اول، یک آرزوی کوچک)، دفتری از آسمان و شکارچی شنبه به چشم می‌خورد.


به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، شکارچی شنبه آخرین ساخته پرویز شیخ‌طادی این روزها مراحل نهایی ساخت خود را طی می‌کند و بزودی آماده اکران عمومی خواهد شد. بازیگر نوجوان این فیلم محمدجواد جعفرپور، پروانه زرین بهترین بازیگر پسر نوجوان را از جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان امسال دریافت کرد. با توجه به اهمیت ساخت فیلم‌ها و آثار فرهنگی مختلف برای مقابله با تهاجم گسترده فرهنگی غرب و اهمیت داستان این فیلم که در مورد طالبانیزم یهود می‌باشد، با پرویز شیخ‌طادی مصاحبه کوتاهی را انجام داده‌ام که در ذیل می‌خوانید.


ایده ساخت این فیلم از چه زمانی و چطور به ذهن شما رسید؟

من 10-11 سال پیش، زمانی که اسرائیلی‌ها از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرده بودند سفری به لبنان داشتم، من این دشمن صهیونیستی که تصور می‌کردم یک کشور صرفا  اقتصادی نظامی است را می‌شناختم و کنجکاو شدم درباره بنیان‌ها و پایه‌های رژیم اسرائیل تحقیق کنم.  وقتی که مطالعات و تحقیقاتم شروع شد اطلاعاتی به دست من رسید که به من می‌گفت ما با یک رژیم و تفکر صرفاً نظامی یا یک حکومت نظامی مصطلح یا عادی و شبیه حکومت‌های دیگر روبرو نیستمی بلکه با یک تفکر مذهبی و ایدئولوژیک مواجه هستیم که بر اساس باورهای مذهبی‌اش ساختار اقتصادی، سیاسی و نظامی‌اش را چیده است.

 یک خورده عمیق‌تر که شدم دیدم تمام دنیا و دون‌پایه‌های این رژیم کاملاً مذهبی و ایدئولوژیک و مبتنی بر قوانین و قواعد و شریعت و احکامی که از تورات و تلمود بهره می‌گیرند و در ادامه آن خاخام‌ها این آیات را تفسیر می‌کنند و در واقع بروزرسانی می‌کنند! از اینجا به بعد احساس کردم باید یک کاری کرد و دیدم مقاله و نگارش متن و در حوزه ادبیات و رسانه‌های جمعی نوشتاری نمی‌گنجد و این دیگر یک بحث کتاب نیست و باید چاره دیگری اندیشید...
وقتی که خواستم فیلم بسازم تحقیقاتم گسترده‌تر شد و به نتایج بیشتری رسیدم و دیدم من با قوم و تفکری روبرو هستم که کاملاً دراماتیک است و در یک فضای داستانی یا مستند داستانی خیلی بهتر می‌توانم کار کنم. این در گوشه ذهنم مانده بود ولی انگیزه اصلی برای ساختن فیلم نبود.
این رژیم بدون هیچ مدافعی دارند فیلم می‌سازند و ما در سکوت محض به تماشا نشستیم و گاهی ضجه و مویه‌ای می‌کنیم و گاهاً یک اعتراضات صنفی و سندیکایی می‌کنیم و دنیا هم زیاد متوجه این قضیه نمی‌شود لذا احساس کردم که می‌شود با این مشکل مقابله به مثل کرد و تصمیم گرفتم این حجابی را که زیرش مملو از تئوری و ایدئولوژی و فکر است و هیچ کس به اون دست نزده را بردارم و نشان بدهم در واقع این شفاف‌سازی انگیزه اصلی من بود که در مورد بنیادگرایی یهود و طالبانیزم یهود فیلم بسازم.


داستان این فیلم روایت‌کننده چه زمانی است؟ زمانی که صهیونیست‌ها به خاک فلسطین تجاوز کردند یا مربوط به الان است؟

این رژیم یک ترفند مشترک را از ابتدای تاریخ تا الان نگه داشته و همه زمان‌ها آن را تکرار می‌کند و شکارچی شنبه مال همه زمان‌ها است، از آن زمانی که این قوم پیامبر کشی می‌کردند و حالا که باز هم انسان‌های دیگر را به کشتن می‌دهند، قتل و تجاوز می‌کنند و تا حالا این تاکتیک همچنان ادامه داشته است.


در مورد داستان این فیلم توضیح دهید. ما دیدیم که این فیلم در جشنواره کودک هم اکران شد و با توجه به فیلم‌های قبلی که از شما -با محوریت کودک- دیده‌ایم، آیا داستان این فیلم ارتباطی با کودکان دارد؟


داستان فیلم مجموعه خاطرات و داستان‌های خود افراد موثر در این رژیم است یعنی زندگی مذهبی و زندگی ایدئولوژیک خاخام‌ها و مدارس دینی‌شان همین چیزی است که در شکارچی شنبه می‌بینیم. داستان این فیلم یک کودکی است که در دامان یک خاخام ناسیانولیست و نژادپرست دینی و مذهبی و قوم پرست تربیت می شود و تبدیل به موجودی دیگر می‌شود که راه پدربزرگش را ادامه می‌دهد.

فاصله‌ای که بین تولید و اکران عمومی این فیلم افتاده است و ما هیچ تبلیغلاتی هم از این فیلم نمی‌بینیم به چه دلیل است؟ من فکر می‌کنم با این توضیحاتی که شما دادید باید شاهد یک فیلم جنجالی هم در ایران و هم در سطح جهانی باشیم.

این دسته از فیلم‌ها چون متاسفانه وقتی بخش دولتی می‌سازد یک جور منافع کارمندی می‌شود و در منافع کارمندی چون این فیلم نمی‌تواند پولی به جیب کسی بریزد، این فیلم در راستای دفاع است، یک سرباز است. منتهی شکارچی شنبه واقعاً مثل سربازی است که تنها جلو می‌رود  نه پشتیبانی دارد و نه آذوقه‌ای به او می‌رسد. حمایت‌های تدریجی و بیانیه‌ای و کاغذی فقط صورت می‌گیرد و حمایتی که نشان بدهد مسیری باز می‌شود و حمایتی که ما را تشویق کند این مسیر را ادامه بدهیم نه از طرف وزارت ارشاد و نه از طرف تهیه‌کننده این فیلم.

یعنی موسسه شهید آوینی اگر دوباره بخواهد همچین فیلمی بسازد من اصلاً حاضر نیستم با آن‌ها همکاری کنم. در واقع سودگرایی و به‌قول خودشان خودکفایی مادی و مالی را سرلوحه کار خودشان قرار دادند. اون‌ها عقبه خودشان را فراموش کردند. نمی‌شود توی کشور احساس کنم که خطی و حرکتی آغاز شده و پشتوانه دارد.

بالاخره حوزه هنری سازمان تبلیغات ما قطعاً این فیلم را دیده پس حداقل اگر اعتقاد به مبارزه با طالبانیزم یهود یا دفاع از مرزهای فرهنگی خودمون یا مقابله به مثل فرهنگی در جنگ نرم داشته باشد از کار ما دفاع می کردند.

اگر اعتقاد واقعی باشد، اگر ایمان باشد، یکی از مدیرهای فرهنگی حداقل باید می‌آمد و می‌گفت فیلم بعدی کجا؟ اصلاً شما به عنوان یک سرباز این ملت در همین بخش حرکت کن و برو، هیچ حمایتی وجود ندارد هیچ حرکتی وجود ندارد.

من دلم نمی‌خواست توی جنگ نرم این‌قدر تحقیر بشویم؛ دلم نمی‌خواست بدون سلاح باشیم، دلم نمی‌خواست توی کشورمان یک نبرد عادلانه شروع نشه که جواب تک اون‌ها باشه. بنابراین چون هیچ کس و هیچ مدیری انگیزه ای برای کار ندارد شما لذا شما هیچ تبلیغاتی نمی‌بینید چون برای کسی سود ندارد یعنی سود مادی ندارد به همین دلیل فیلم هیچ جایی پوشش داده نمی‌شود، هیچ پوستری چاپ نمی شود خلاصه هیچ تبلیغاتی نیست و این جای تاسف دارد!

الان فیلم آماده اکران است؟

فیلم در مراحل فنی است. چون تدوین مجدد خورده است. موسقی فیلم ساخته نشده است چون پول نداشتیم موسیقی بسازیم. موسیقی فیلم همه‌اش انتخابی بود، الان یک آهنگساز پیدا شده است که قرار است آهنگ فیلم را بسازد. نمی‌دانم توانسته‌اند بودجه‌اش را تامین کنند یا نه.

به اکران خارجی هم فکر کرده‌اید؟

بله. قرار است برای کشورهای منطقه دوبله عربی بشود.

در مورد سیاست‌های حمایتی صحبت کردید. با سابقه‌ای که شما در این سال‌ها داشته‌اید، آیا تغییری را در سیاست‌های فرهنگی دولت دهم نسبت به دولت‌های قبل دیده‌اید؟ مثلاً حمایت از نوع فیلم‌هایی که ساخته می‌شود؟

من در مورد خودم می‌توانم قضاوت شرافت‌مندانه‌ای داشته باشم. در مورد خودم که هیچ فیلم بدی در کارنامه‌ام ندارم، یک فیلم خنثی در کارنامه‌ام ندارم، با من همچین برخوردی کرده‌اند. من را هیچ وقت فیلم کودک دعوت نکرده‌اند. من حداقل بهترین بازیگر کودک جهان از ایران را توی 2 سال به اون‌ها معرفی کردم. حداقل 2 تا فیلم کودک خوب به دنیا و به ایران که توی جشنواره رشد جایزه گرفتند معرفی کردم. من را توی جشنواره کودک دعوت نمی‌کنند. در مودر خودم می‌توانم بگم که هیچ حمایتی صورت نگرفته است. دولت برای من هیچ برنامه‌ای ندارد. مدیران فرهنگی. که الان این داره چی کار می‌کنه، حتماً هر کاری که داره می‌کنه خوبه...


لینک مطلب در خبرنامه دانشجویان ایران

  • سید مهدی موسوی
۱۷
آبان

شب شعر اختصاصی دکتر مژگان عباسلو
با حضور استاد سیدضیاء‌الدین شفیعی و آقای سید اکبر میرجعفری
مکان: سرای اهل قلم واقع در خ انقلاب، خ فلسطین جنوبی، ک خواجه‌نصیر، پلاک 10
زمان: سه‌شنبه هجدهم آبانماه، ساعت 18-16


و با حضور خودم...

منتظر دوستان غایب! هستم...

  • سید مهدی موسوی
۱۱
آبان

هر چند که روز یکشنبه صبح به خاطر اینکه سالگرد قیصر امین پور را فراموش کرده بودم شدیدا ناراحت بودم، (حتی بیشتر از اینکه یک شاعر خوب را از دست دادیم) یکشنبه بعدازظهر تسکینی بود بر دردهای نگفته ی من...

یکشنبه 2 تا 5 بعدازظهر جلسه پخش و نقد و بررسی فیلم "شکارچی شنبه" ساخته "پرویز شیخ طادی" در تالار شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. فیلمی که با موضوع صهیونیسم ساخته شده است. از بچه های دانشگاه تهران اولا بخاطر اکران خصوصی این فیلم و دوما بخاطر لطفی که بنده داشتند و به عنوان مجری برنامه دعوتم کرده بودند تشکر می کنم. 

ان شاء الله که مشکلات اکران عمومی این فیلم هم بزودی حل شود.

اگر فرصتی باشد حتماً یادداشتی در مورد خود این فیلم نیز خواهم نوشت...

  • سید مهدی موسوی
۰۹
آبان

چند روزی بود که خیلی دلم برای قیصر امین پور تنگ شده بود، همه اش یادش بودم ولی اصلاً حواسم به تاریخ از دست رفتن اون عزیز نبود، دیروز وقتی که فهمیدم واقعاً غصه من را گرفت... وای خدا... چقدر به دلم افتاده بود... میخواستم امسال یه برنامه خوب برایش برگزار کنم اما یادم رفت، این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است...

جرئت دیوانگی

انگار مدتی است که احساس می‌کنم
خاکستری تر از دو سه سال گذشته‌ام
احساس می‌کنم که کمی دیر است
دیگر نمی‌توانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است که کاری کنیم
کاری که دیگران نتوانند

فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی ...
آه ...
مردن چه قدر حوصله می‌خواهد
بی آنکه در سراسر عمرت
یک روز، یک نفس
بی حس مرگ زیسته باشی!

انگار این سال‌ها که می‌گذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس می‌کنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه می‌شوم!

شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب‌تر از این
باشم

با این همه تفاوت
احساس می‌کنم که کمی بی تفاوتی
بد نیست

حس می‌کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی‌ام، نیز
از این هوای سربی
خسته است

امضای تازه‌ی من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم

ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد

و لابه‌لای خاطره‌ها گم شد
آنجا که
یک کودک غریبه
با چشم های کودکی من نشسته است

از دور
لبخند او چه قدر شبیه من است!

آه، ای شباهت دور!
ای چشم های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار ...
بگذریم!

این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است!

آذر ۶۹

  • سید مهدی موسوی
۰۴
آبان

سلام

از اونجایی که هنوز برخی از دوستان ملک سلیمان را ندیده اند و من هم دوباره تصمیم به دیدن این فیلم دارم، یک قرار با بچه های باشگاه تئاتر شهر گذاشته ام، اگر شما هم دوست دارید این فیلم را ببینید و بعضی از شماها هم دوست دارید بنده را حضوری ملاقات کنید و خیلی ها هم کامنتهای شخصی عجیب و غریب میگذارید...

روز چهارشنبه 5 آبان ساعت 18:30 جلوی گیشه سینما استقلال باشید. فیلم ساعت 19 شروع میشود...

تهیه بلیط به عهده خودتان است اما پذیرایی را متقبل میشوم.

آدرس سینما استقلال:

تهران، بالاتر از میدان ولیعصر(به سمت شمال)

درصورتی که تشریف می آورید کامنت بگذارید که بنده منتظر شما باشم...

  • سید مهدی موسوی
۰۳
آبان

مفهوم عدالت در ادبیات نمود بیشتری داشته است و این به‌خاطر کارکرد آسان ادبیات در انتقال مفاهیم است. ادبیات ظلم‌ستیزانه و امید به آینده‌ای روشن را می‌توان جزو ادبیات عدالت‌خواهانه به حساب آورد. اعتراضات شاعران و ادیبان به فضای عمومی جامعه و ظلم حاکمان از نمونه‌های این نوع ادبیات است. اگر بخواهیم تعریف دیگری از مفهوم عدالت بیان کنیم، می‌توانیم مسئله انتظار منجی را که از عقاید تمامی ادیان و مکاتب است مثال بزنیم. فاضل نظری شاعر معاصر در مورد رابطه بین مفهوم انتظار و عدالت می‌گوید:

«شعرهای فراوانی وجود دارند که به طور مستقیم و بی‌واسطه درباره امام زمان(عج) و موضوع انتظار سروده شده‌اند ولی بسیاری از اشعار با گذاشتن نشانه‌ها و ذکر علامت‌ها این مفهوم را برای ما بیان می‌کنند و اگر ما نتوانیم رد پاها را نشان دهیم، می‌توان جاده‌ای را که به واسطه این رد پاها به وجود آمده ترسیم کنیم.

به هر حال، مهدویت و موضوع انتظار رکن رکین نظام اندیشه شاعران شیعی است که هم به صورت مشخص و با ذکر مصداق و هم به طور عام و کلی می‌توان آن را در شعر پارسی یافت.

شعر انتظار که آن را می‌توان شعر عدالت هم نامید، گاه به غم هجران و گاه به ترسیم روزگاری که شاعر از ظهور منجی متصور است، می‌پردازد. خیلی از شعرها هم مدح عدالت و شکایت از شرایط روزگار است و شاعر با سرودن آن ضمن شکایت از اوضاع و احوال موجود، روزگار آرام و صالحی را آرزو می‌کند. اما بیشترین بخش شعر انتظار، شکر و شکایت بوده؛ یعنی میان غم دوری و آرزوی وصال و حل شدن مشکل و افتادن پرده.»

علیرضا قزوه در زمستان سال 66 شعر «مولا ویلا نداشت» را سرود که بخشی از آن را می‌خوانیم:

مولا ویلا نداشت

معاویه کاخ سبز داشت

پیامبر به شکمش سنگ می‏بست

امام سیب‏زمینی می‏خورد

البته به شما توهین نشود

بعضی برای جنگ شعار می دهند

و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند.

پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید

من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‏ام

من دو شاهد عادل دارم:

قرآن و نهج‏البلاغه .

من چاپلوس نیستم

تملق نمی‏گویم

اما قدر امام را می‏دانم

بیایید قدر مردم را بدانیم

بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم

بیایید امام را اذیت نکنیم

بیایید امام را نصیحت نکنیم .

اردوگاههای فلسطینی را نگاه کن

ابوالفضل با مشک تشنه برمی‏گردد .

صدای گریه رقیه را می‏شنوی؟

گورباچف و ریگان هم کاندید صلح نوبل شده‏اند .

قرآن فهد زیباتر از قرآن قابوس چاپ می‏شود

عرفات شلوار اسرائیلی می‏پوشد

اما سازمان ملل هنوز جلسه تشکیل نداده است

تا به علی‏اصغر شیر خشک برسد

علی‏اصغر باید تا ماه آینده صبر کند .

  • سید مهدی موسوی