کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

کویرنشین

یادداشت های شخصی سید مهدی موسوی و معصومه علوی خواه

روزانه ها

93/07/06

حس یک گلوله ی توپ عمل نکرده توی شن های کویر رو دارم که بعد از 27 سال چشیدن گرمای سوزان روز و سرمای استخوان سوز شب، منتظر یک انفجار بزرگ هست اما نه این انفجار رخ می دهد و نه کسی برای خنثی کردنش می آید. اینجا توی دل کویر، خطری برای آدم ها ندارم..

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

بایگانی

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی» ثبت شده است

۱۸
ارديبهشت

عفاف و حجاب یکی از ارکان اساسی فرهنگ جامعه اسلامی ما است که در طی سال‌های پس از انقلاب، همواره محل بحث و چالش‌های فراوانی بوده است. درحالی‌که عفاف مفهومی فردی و اجتماعی است، حجاب امری صرفاً اجتماعی می‌باشد که نقش مهمی در تحکیم پایه‌های اخلاقی و انسانی جامعه دارد.

در این میان سینما به‌عنوان رسانه‌ای پویا و محبوب با پتانسیل‌های بالا، جایگاه ویژه‌ای در امر حفظ و ترویج حجاب دارد. هنر سینما و جذابیت همراهش، همان‌طور که می‌تواند مروج حجاب باشد، می‌تواند عنصر موثری در سرکوب و تخریب چهره حجاب در جامعه باشد. چه بسا اگر نتواند رسالت خود را در این زمینه به خوبی اجرا کند، آثار زیان‌بارتری نسبت به سایر محصولات فرهنگی، به بار آورد. الگوبرداری از هنرمندان جدا از درست یا نادرست بودنش، امری اجتناب‌پذیر است.

ناگفته نماند که سینماگران ما وظیفه بسیار سخت‌تری نسبت به سایر هم‌کیشان خود در سایر نقاط جهان دارند. ایستادگی در برابر فطرت اصیل سینما که هنری برخاسته از شهوت و شهرت است و ایفای نقش همراه با عنصر جذابیت و سرگرمی، بدون انگاره‌های جنسی و خودنمایی کار بسیار مشکلی است.

قابل ذکر است که سینمای فعلی ایران، همواره بسیار پاک و انسانی‌تر از سینمای غرب بوده است. با این حال مسیری که این سینما طی می‌کند با مسیر آرمانی و مورد انتظار ما بسیار فاصله دارد.

بررسی کارنامه سینمایی دولت نهم و دهم از این جهت قابل اهمیت است که نمی‌توان نقش مهم و تاثیرگذار  مسئولین را در صدر مدیریت فرهنگی و هنری کشور، انکار کرد.

سینمای ایران درحالی وارد چهارمین دهه‌ی خود می‌شود که سه دوره متفاوت را پشت سر گذاشته است؛

  • سید مهدی موسوی
۰۶
ارديبهشت

سخت‌ترین کار دنیا

جمعیت پیرمردهای نانوایی اول را که می‌شمارم دیگر برایم مهم نیست که امروز علی آقا شاطر است یا عباس آقا؛ سریع رکاب می‌زنم تا به نانوایی دوم برسم. خدا را شکر نان سنگک صبحانه ما در انحصار این نانوایی نیست وگرنه مجبور بودیم یک روز نان خوب و برشته علی آقا را بخوریم و یک روز هم نان نصفه نیمه عباس آقا را.

نانوایی دوم فقط دو تا پیرمرد و یک پیرزن دارد. نمی‌دانم یا من آن‌قدر پیر شده‌ام که قبل از طلوع آفتاب، نان سنگک به دست به خانه بروم یا دیگر بچه‌های این دوره زمانه حس و حال نان تازه خریدن ندارند یا شاید هم هر دو.

نگاهی به میخ‌های دیوار می‌اندازم. خیالم راحت می‌شود. مثل اینکه امروز شاطر سر حال است و عجله‌ای ندارد. نان‌ها خوب و اندازه و برشته هستند. نوبت من که می‌شود و نان‌هایم را می‌گیرم ناخودآگاه نگاهم دوباره به سمت دیوار می‌رود. 4 تا نانم را با هم مقایسه می‌کنم. نه تنها اندازه هم نیستند بلکه به قد و قواره نان‌های سفارش‌شده! روی میخ هم نمی‌رسند.

بچه که بودم فکر می‌کردم سخت‌ترین کار دنیا مال آتش‌نشان‌ها یا معدن‌چی‌هاست. یادم نیست دوست داشتم چه کاره بشوم اما دوست نداشتم سخت‌ترین کار دنیا را که فکر می‌کردم کار دستی و سنگین است، انجام بدهم.

نان‌ها را که در پارچه می‌پیچم و روی فرمان دوچرخه می‌گذارم، با خودم می‌گویم: «فکر کنم سخت‌ترین کار دنیا مال نونواها باشه». پیرمرد که مشغول بستن نان روی دوچرخه‌اش بود و انگار حرف توی دل من را شنیده باشد گفت: «فکر کنم 100 گرم کمتر پخته...».

تا به خانه برسم سعی می‌کنم سخت‌ترین شغل دنیا را پیدا کنم. معلمی هم سخت است. یک روز حال و حوصله درس دادن نداری، یک روز از سر عصبانیت دو نفر را می‌زنی... اما نه، معمولاً بچه‌ها کتک‌ها را فراموش می‌کنند! مگر دو نفر در طول 20 ـ 30 سال معلمی که خب به نظرم از مشتریان نانوایی کم‌تر هستند.

  • سید مهدی موسوی
۱۶
تیر

رشد روز افزون جوامع بشری در حوزه‌های مختلف علوم نظری و عملی در سال‌های اخیر و تغییر سبک زندگی بیشتر انسان‌ها به نوعی که آن را به اصطلاح غلط مدرن نامیدند، نتوانست از احساس نیاز این موجود دوپا به معنویت خواهی بکاهد. گواه روشن این مدعا گسترش خودکشی‌ها و بیماری‌های روحی و روانی در سراسر دنیا بود که به نوعی به کشورهای اسلامی نیز در سطحی نازل‌تر سرایت نمود. به طور کلی غفلت از هر بعدی از ابعاد وجودی، رشد و ترقی انسان را ناموزون می‌کند.

به اقتضای بازار گرم معنویت‌خواهی، عرفان‌های جدید نیز پا به عرصه ظهور نهادند که می‌توان آن‌ها را در دو گروه عرفان‌های قدیمی و کهن مثل بودایی و هندو و آیین‌های نوظهور تقسیم‌بندی نمود. البته معنویت‌گرایی نوپدید درونمایه‌ای شرقی دارد که با قالبی نو و مدرن عرضه شده است.

در جلد سوم کتاب «روش نقد»، تعریف خاصی از عرفان آمده است:

«در تمام ادیان هند و بودایی و زردشتی و مسیحی، به یک نقطه مشترک و حلقه رابطی برخورد می‌کنیم که در تمام این‌ها جریان دارد و با تمام این‌ها همراه است، می‌توانیم این حلقه را عرفان یا تصوف بنامیم. شاید این جامع مشترک، بخاطر اشتراک در زمینه‌ها و حادثه‌هایی است که همراه این مکتب‌ها و مذهب‌ها، نمودار گردیده‌اند.»

دین شناسان، محققان و برنامه‌ریزان فرهنگی یک کشور، از جمله افرادی هستند که باید رابطه‌ی بین فطرت و مکاتب جدید را بخوبی دانسته و با دلایل منطقی شبهات موجود را پاسخ گویند. موسسان و مبدعان این عرفان‌ها در بیشتر موارد از دادن پاسخ صحیح و دقیق عاجز می‌مانند؛ آیت الله سید محمد صادق بنی حسینی در جلد دوم کتاب ادیان و مذاهب جهان دادگاه علیمحمد باب را می‌آورد، دادگاهی که در آن باب از پاسخ دادن به بیشتر سوالات عاجز و ناتوان بوده و همین امر یکی از دلایل محکومیت وی به اعدام بود.

پیدایش این عرفان‌های سکولار، دو علت اصلی داشت؛ یکی بحران عاطفی و بحران معنویت در غرب و دیگری بروز نهضت‌های دینی، بویژه انقلاب ایران در شرق. غرب که نمی‌توانست جلوی گسترش دین را بگیرد، ابتدا به سراغ بودیزم که درونگرا و سکولار است رفت، اما آداب قدیمی آن را تغییر داد.

راه شناخت تفاوت بین معنویات جدید و اصیل:

1) توجه به مبانی فکری آن دو؛ فرقه‌های اومانیستی برخلاف معنویت دینی که خدا محور هستند،‌ اومانیستی می‌باشند. این فرقه‌ها 4 محور دستیابی به توانایی‌های روح و قوای باطنی، شادی و شاد زیستن، آرامش و درمان را به عنوان اهداف اصلی خود قرار داده‌اند. اما نکته جالب توجه در آن‌ها صحبت از توانایی‌های انسان است، نه قرب به خداوند.

2) معنویات نوپدید سکولار و در نتیجه اباحی‌گرا هستند و به هوادارانشان آزادباش می‌دهند؛ یعنی تو از هیچ خط قرمزی و از هیچ لذتی منع نمی‌شوی. برخلاف عرفان‌های دینی که باید و نباید دارند.

3) فرقه‌های معنویت‌گرای نوپدید اغلب انسان را از تفکر منع می‌کنند. به عنوان مثال اوشو فکر را بزرگ‌ترین نیرنگ و حقه می‌داند و یا پائولوکوئیلو می‌گوید برای رسیدن به سعادت باید از دام فکر کردن رهید. اما معنویت دینی سفارش اکید به تفکر می‌کند، چون سلاح سالک را ذکر می‌داند و ذکر که یعنی به یاد آوردن، ریشه در تفکر دارد. (الا بذکر الله تطمئن القلوب)

دنیای غرب برای رساندن بشر به آرامش 3 تجربه را آزمایش کرده است که در هر سه یک قدر مشترکی را می‌بینیم و آن فکر نکردن است:

نخست آنکه به دنبال الکلیسم رفت، ولی مشکل آن مست شدن و خراب‌کاری‌های بیشتر بود. دوم اعتیاد را گسترش داد که آرامش بیشتری ایجاد می‌کند و سوم مدیتیشن یا TM را پیشنهاد کرد. البته ممکن است این مورد آخر آسیب الکل و مواد مخدر را نداشته باشد اما دقیقا با خالی کردن ذهن همراه است. یعنی «فکر نکن تا آرام شوی!»

اما سوال اصلی اینجاست که این عرفان‌ها با این مبانی سکولار و اومانیستی چطور توانستند در جامعه ما نفوذ کنند؟ برای رسیدن به این هدف آن‌ها سعی در از بین بردن دافعه کردند یعنی اولا خود را پلورالیستیکال معرفی کردند و ثانیا گفتند نه تنها ما بلکه شما هم دینی پلورالیستی دارید. بعد از رسیدن به این هدف آن‌ها شباهت‌های خود با دین اسلام را نشان دادند؛‌ که نمونه آن تفسیر به رای قرآن است. و در آخر آموزه‌های عرفان دینی را با تعالیم خودشان تلفیق کردند، یعنی هم دعا می‌خواندند و هم مدیتیشن می‌کردند.

اگر بخواهیم معنویت دینی را مدیریت کنیم نیاز به 3 پارامتر کلیدی داریم:

الف) لزوم مخاطب‌شناسی در ارائه عرفان ناب اسلامی امری است اجتناب‌ناپذیر که تخطی از آن مشکلاتی جدی در برقراری ارتباط موثر با نسل امروزی ایجاد می‌نماید. معنویت‌های نوظهور با آنکه ساختار، اهداف و محتوای مناسبی ندارند ادبیات سهل و دل‌پذیری دارند، که آشنایی با روش‌های آنان، پژوهشگران را در بازخوانی و بازتولید عرفان اسلامی کمک می‌کند. بطور مثال رمان‌های پائولوکوئیلو بعد از انجیل، پرتیراژترین کتاب در غرب است که متاسفانه در ایران هم تیراژهایی صدهزارتایی دارد.

ب) ابزار مهم دیگر در رد این عرفان‌های کاذب، شناخت نقاط ضعف، کژی‌ها و کاستی‌های آنان است. یعنی ما باید تفاوت‌ها را بازگو کنیم تا حقه استفاده از مشابهت‌ها از بین برود.

ج) نهادینه کردن تفکر در جامعه.

بر خلاف بعضی از رسم و رسومات جدید، شاید پاره‌ای از اعتقادات انسان‌ها، همچون آنی‌میسم یا ارواح پرستی برای ما خنده‌دار باشد ولی در برخی دیگر در صورت آگاهی نداشتن از جنبه‌های مختلف یک آیین و مسلک شاید براحتی آن را پذیرفته و به اجرا در بیاوریم، کما اینکه خیلی از این عرفان‌ها رنگ و بوی اسلامی نیز به خود گرفته‌اند. در این میان مسئولان فرهنگی کشور باید بیش از پیش به مقابله با این جریان‌های انحرافی بپردازند که روز به روز هم مریدان بیشتری پیدا می‌کنند.

منابع مورد استفاده در این پژوهش:

کتاب ادیان و مذاهب جهان به تالیف آیت الله بنی حسینی

کتاب‌های «روش نقد» علی صفایی حائری

کتاب جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور

مصاحبه مرکز هم‌اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی با حجت‌الاسلام شریف‌زاده مدیر گروه اخلاق و عرفان پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 

بعدنوشت1:

پرنده

بی خیال از هر چه صیاد بود

پر کشید در اوج آسمان

در اوج یک خیال شیرین

آنجا که هر روز چه در بیداری و چه در خواب می‌دید.

شکارچیان اما

از این همه بی‌باکی گنجشک،

انگشت حیرت به دهان گرفتند و هیچ نگفتند.

دو مرغ عاشق در آسمان خیال اوج می‌گرفتند

هر چند که بی‌بال و پر بودند ...

(خیال پر کشیدن - سید مهدی موسوی در جمعه شبی بارانی و نمناک – 4/11/87)

 

  • سید مهدی موسوی
۱۶
آبان

مدتی پیش در مطلبی با عنوان Man yek Irani hastam به بحث نوع تبلیغاتی که برای محصولات ایرانی می‌شود پرداختیم، در این مقاله تبلیغات رسانه‌ها را باز هم از منظر فرهنگی بررسی می‌کنیم.

تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که «تبلیغاتی که در ایران می‌شود تا چه اندازه با معیارهای اسلامی ما سازگار است؟» آنچه که امروز شاهد آن هستیم نه تنها از روح ایرانی بودن ما فاصله می‌گیرد، بلکه تبلیغات جدید روز به روز سبک‌های غربی و غیر اسلامی نیز به خود می‌گیرد. مهم‌ترین بحثی که در یکی- دو سال اخیر مورد توجه برخی متفکران ما قرار گرفته است، تجمل‌گرایی‌های افراطی در تبلیغات رسانه ملی است، این تجمل‌گرایی در آگهی‌های بازرگانی، فیلم‌ها، سریال‌ها، برنامه‌های آشپزی و... به کرات مشاهده می‌شود، به طوری که اگر برنامه‌ای با یکی از این معیارهای اشرافی‌گری سازگار نباشد، آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نخواهد گرفت.

بحث تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری آنچنان گسترده و غیر قابل انکار است که نیاز به زمان و مکانی دیگر برای تحلیل و بررسی دارد. پس موضوع بحث ما چیست؟

تلویزیون بنا به گستردگی و نوع مخاطبی که دارد ملزم به رعایت بسیاری از پارامترهای کلیدی و اسلامی می‌شود، اما در بسیاری از مجلات به اصطلاح زرد! و غیر زرد! دولتی و خصوصی، همچنان نوع تصاویر بکار رفته برای جلب مشتری تصاویری گاه غیر اخلاقی و غیر اسلامی می‌شود؛ استفاده از چهره بازیگران، زن‌ها و دختران غربی و... نمونه‌ای از این تصاویر می‌باشد.

  • سید مهدی موسوی
۱۵
شهریور

نقش تبلیغات در سال‌های اخیر آنچنان گسترده و غیر قابل انکار شده است که به جرات می‌توان گفت آنچه که عاری از نوعی تبلیغ شنیداری یا دیداری باشد، به سرعت به فراموشی سپرده خواهد شد.

در سال‌هایی نه چندان دور –کم‌تر از 10 سال پیش- محصولات ایرانی سهم ناچیزی را در بازار داخلی داشتند؛ به نحوی که مردم با رضایت کامل کالای خارجی را خریداری نموده و به آن افتخار نیز می‌نمودند، اما روند رو به رشد صنایع داخلی، چه از نظر کیفیت و چه از نظر تکنولوژی ساخت، آرزوی رسیدن به استقلال در تولید محصولات مورد نیاز داخل را دست یافتنی‌تر کرد؛ چه آنکه برخی از محصولاتی که در حال حاضر تولید می‌شوند بسیار ارزان‌تر از مشابه خارجی و حتی گاهی با کیفیتی بالاتر از آن به دست مصرف کننده می‌رسند.

در سال‌های گذشته برخی از تولیدکنندگان با فریب افکار عمومی نسبت به خارجی بودن یک محصول داخلی، اقدام به فروش آن می‌نمودند؛ این فریب یا بطور صد درصد انجام می‌گرفت و یا فقط با درج نوشته‌هایی به زبان غیر فارسی روی آن محصول. اما آیا با توجه به رشد صنایع داخلی، هنوز هم نیازی به درج نوشته‌های بیگانه بر روی این محصولات وجود دارد؟ آیا نیازی به آن هست که بر روی یک لیوان یا پارچ پلاستیکی یا یک دمپایی هم از نوشته‌های انگلیسی استفاده کنیم؟ نه اینکه این محصولات بی‌ارزشند، بلکه این رفتار پشت نمودن به زبان و فرهنگ اصیل ایرانی است. عده‌ای به بهانه صادراتی بودن یک کالا بر روی آن بطور کامل از زبان انگلیسی استفاده می‌کنند، اما آیا تمام تولیداتمان را صادر می‌کنیم؟! آیا همان‌طور که یک شرکت ژاپنی با استفاده از حداقل دو زبان انگلیسی و ژاپنی به معرفی کالای خود می‌پردازد و معمولا وجه ژاپنی بودن آن غالب است ما نیز نباید زبان اصیل ایرانی خود را بدرستی در دنیا معرفی کنیم؟ یا مشکل جای دیگری است؟

در اینجا باز هم نقش تبلیغات پر رنگ می‌شود. شاید بتوانیم با اغماض از بیگانه‌پرستی برخی از مدیران کارخانه‌ها و تولیدی‌های کوچک بگذریم اما آیا کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ داخلی نیازی به استفاده کامل از این زبان نوشتاری بر روی محصولاتشان دارند؟! بد نیست نیم‌نگاهی به تبلیغات درون مترو یا اتوبوس‌ها بیاندازیم، شامپوها، نوشابه‌ها و دیگر کالاهای ایرانی که لباسی بیگانه بر تن کرده‌اند.

جالب است به این نکته هم اشاره کنیم که برخی از مواد غذایی صد درصد خارجی(و با کیفیتی بسیار پایین) نیز لباس ایرانی پوشیده و متاسفانه با کمک تبلیغات رسانه‌ای گسترده به فروش می‌رسند که نمونه آن را در انواع چای و برنج می‌توان مشاهده کرد.

بدون داشتن یک برنامه موثر و کارآمد، به هیچ عنوان امکان جایگزینی یک محصول داخلی با مشابه خارجی آن وجود ندارد، حتی در این مورد نوآوری‌ها نیز معمولا به شکست می‌انجامد و با اقبال عمومی همراه نمی‌شود.

هنگامی که تبلیغات در کنار کیفیت بیاید، نه تنها مردم نسبت به رسانه بی‌اعتماد نخواهند شد، بلکه با رغبت بیشتری به سمت آن می‌آیند و بطور موثرتری امکان حمایت از تولیدات بومی وجود دارد.

در ماه‌های اخیر بنا به شرایط خاص منطقه خاورمیانه، مانور تبلیغاتی بر ضد کالاهای اسرائیلی شدت بیشتری گرفت اما تا چه حد موفق بود؟ نمونه آن را در یک رستوران بزرگ دیدم،‌ وقتی که از آن‌ها یک نوشابه ایرانی درخواست نمودم، متاسفانه با پاسخی مواجه شدم که دور از انتظار نبود، گارسون با افتخار کامل و توضیحات فراوان در مورد صد درصد خارجی بودن نوشابه فانتایش صحبت می‌کرد! ... بد نیست شما هم به چند فروشگاه و رستوران سر بزنید و با دقت بیشتری نسبت کالاهای خارجی با ایرانی را بسنجید. هنوز هم خیلی‌ها هستند که نسبت به اسرائیلی بودن برخی از کالاها بی‌اطلاع می‌باشند، چه فروشندگان و چه خریداران. مشکل اینجاست که برخی از فروشندگان می‌دانند که جنایتی را مرتکب می‌شوند اما متاسفانه نیاز بازار را در چیز دیگری می‌بینند و بخاطر رقابت با دیگران درصدد پاسخ به این نیازها برمی‌آیند. پس اینجا نیز دو مقوله خریدار و فروشنده در کنار هم معنا پیدا می‌کنند؛ البته اگر نقش تولیدکننده داخلی را بطور پیش فرض در تمام این سوالات داشته باشیم.

مدیریت رسانه در حال حاضر به عنوان یک رشته دانشگاهی در کارشناسی ارشد تدریس می‌گردد، برنامه‌ریزان و مدیران رسانه ما تا چه اندازه الگوی ایرانی اسلامی را در تصمیمات کوتاه مدت و بلند مدت خود به کار می‌گیرند؟ آیا وقت آن نرسیده است که به این ابزار قدرتمند،‌ سمت و سوی مشخص‌تری بدهیم؟


  • سید مهدی موسوی
۲۴
ارديبهشت

دستیابی ایران به آخرین مرحله‌ی غنی‌سازی و تکمیل چرخه‌ی سوخت هسته‌ای آخرین خبری بود که در زمانی بسیار کوتاه فضای رسانه‌ای جهان را مورد توجه خود قرار داد و بر روی همه‌ی تلکس‌های خبری قرار گرفت، البته ناگفته نماند که بسیاری از همین رسانه‌ها در اقدامی که چندان هم برای ما ناآشنا نیست و در مقابل دیگر پیشرفت‌های ایران خصوصاً در تسلیحات نظامی دیده می‌شود شروع به جوسازی علیه این تجهیزات و فناوری‌ها نمودند.

پرتاب موفقیت‌آمیز ماهواره امید نیز که تمام مراحل مربوط به آن، از ساخت ماهواره گرفته تا جایگاه پرتاب و خود موشک پرتاب‌کننده تولید ملی بود، به سرنوشتی اینچنین در رسانه‌های وابسته‌ی غربی داشت.

بگذارید به زمانی نه چندان دور برگردیم، جنگ ... . جنگ جدا از ویرانی‌ها و تلفات انسانی که برای ما داشت یکی از عوامل پیشرفت‌های ما در تسلیحات نظامی شد، اوایل جنگ را خیلی‌ها به یاد می‌آورند، آنجا که ما دانش ساخت یک ماشین جنگی و یک اسلحه ایرانی را هم نداشتیم؛ چه برسد به ساخت هواپیماهای جنگنده و تانک و ... زمان گذشت و جنگ به اتمام رسید. تجربه‌ی بدست آمده از جنگ و اعتماد به نفسی که از پیشرفت‌ها حاصل شده بود قوت قلبی برای دانشمندان جوان ایرانی بود تا دیگر پیشرفت‌ها را برای ما رقم بزنند. اما هنوز ناکافی بود، ناکافی نه برای دانشمندان جوان بلکه برای عده‌ای از مسئولان و عده‌ای دیگر از مردم، چرا؟

خودکم‌بینی مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی ما در سال‌های گذشته بود، در این میان، مسبب اصلی همین خودکم‌بینی، بزرگ‌ دیدن دشمن و عدم اعتماد به نفس کافی بود.

این مسئله در جریان تولید سوخت هسته‌ای و تکمیل نیروگاه بوشهر بسیار پر رنگ می‌شود، زمانی که در دولت اصلاحات تعلیق غنی‌سازی داوطلبانه از سوی ایران انجام گرفت و تمام تجهیزات و مراکز مربوط به سازمان انرژی اتمی ایران پلمپ شد. دکتر احمدی نژاد در روز ملی فناوری هسته‌ای امسال تعبیر بسیار جالبی به کار بردند که «در آن زمان حتی اره آهن‌بر ما را هم پلمپ کردند!» چه فاصله ژرفی است میان این نگاه و نگاه دیگران. ترس از قدرت بیگانگان همواره در روح برخی از مسئولان ما وجود داشته است، ترسی که ناشی از بزرگ دیدن دشمن و عدم اعتماد به نفس کافی است.

تاریخ گواه بسیار روشنی است از نتایج معکوس که ما از باج دادن به دشمن گرفته‌ایم، چه امتیازهایی که از روی بی‌عرضگی و ترس داده شدند، چه پیمان‌های ننگینی که شرف و عزت ما را به باد دادند و چه و چه. این موارد مربوط به زمان قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب نیز شرایط مشابهی هر چند در سطح نازل، وجود داشت؛ اما رنگ دیگری به خود گرفت، بحث عناد و دشمنی بعضی‌ها با نظام جمهوری اسلامی را کنار می‌گذاریم، اما تصمیم‌هایی که بسیاری از آن‌ها از روی خودکم‌بینی گرفته شدند پیشرفت علمی و صنعتی ما را سال‌ها به عقب انداختند، البته خود مردم نیز از همین شرایط و تفکر الگو گرفتند.

عدم پشتکار لازم و یا همان تنبلی یکی دیگر از عوامل عقب‌ماندگی ما در گذشته بود، البته این تنبلی مدرن از بین نرفته است، اما کمتر از قبل است. می‌پرسید تنبلی مدرن چه سیقه‌ای است، تنبلی مدرن تنبلی است که بیشتر افراد خیلی دیر به آن پی می‌برند، آن‌ها در خیال خودشان فکر می‌کنند که از تمام توان و تلاش خود استفاده کرده‌اند اما نتیجه‌ای نگرفته‌اند، چرا؟ باز هم عدم اعتماد به نفس کافی اینجا خودش را نشان می‌دهد؛ اگر ما به رحمت و لطف الهی امید داشتیم، اگر وعده‌های الهی را جدی می‌گرفتیم، اگر قرآن می‌خواندیم و به آن عمل می‌کردیم سال‌ها جلوتر از آن چیزی بودیم که الان هستیم.

کسی در این کره خاکی نیست که حداقل یک بار نام ایران و یک بار نام احمدی نژاد را نشنیده باشد، حضور احمدی نژاد در اجلاس دوربان و سخنرانی کم‌سابقه‌ی وی و تلاش‌های گسترده‌ای که از قبل برای جلوگیری از دعوت ایران شده بود و تلاش‌هایی که برای خراب کردن برنامه سخنرانی انجام شده بود گواه روشنی از عناد و دشمنی برخی از کشورهای معلوم‌الحال نسبت به ایران است. اکنون غرب به این باور رسیده است که زبان زور و تهدید راه به جایی نخواهد برد و ایران کشوری نیست که همچون عراق و افغانستان بتوان براحتی به آن نفوذ نموده و حکومت را در دست گرفت. اکنون ایران بدون شک یک ابرقدرت جهانی است، ابرقدرتی که در جهت ایجاد صلح جهانی تلاش می‌کند و آینده‌ای بسیار روشن خواهد داشت.

شنیدن برنامه‌هایی که برخی از رجال سیاسی برای بعد از رای آوردن خود دارند خشم هر ایرانی آزاده و آرمان‌طلب را برمی‌انگیزد، وعده‌هایی از تعلیق غنی‌سازی، بدست آوردن آبروی از دست رفته ایرانی! ، جلب توجه غرب به ایران! گفتگوی ... و ...

اصولگرایی همچنان ادامه دارد...

 

  • سید مهدی موسوی
۲۱
بهمن

(به بهانه سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران)

تهیه سوخت هسته‌ای یکی از مسائل بسیار مهم و پیچیده در راکتورهای تحقیقاتی و پایگاه‌های هسته‌ای می‌باشد. از منظر دیپلماتیک داشتن دانش تهیه‌ی این سوخت، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، به طوری که کشورهای دارای این تکنولوژی نه تنها این علم را به کشورهای دیگر منتقل نمی‌کنند، بلکه حتی سعی در جلوگیری از گسترش آن، به طرق مختلف از جمله انواع تحریم‌ها می‌کنند؛ که طی سال‌های اخیر نظاره‌گر مهم‌ترین مخالفت‌ها و مشکل‌تراشی‌ها در پروژه‌های هسته‌ای ایران بوده‌ایم.

یکی از محوری‌ترین پروژه‌های چرخه‌ی تولید سوخت هسته‌ای، «تاسیسات فرآوری اورانیوم» (ucf) می‌باشد که در شهر اصفهان قرار دارد.

در این کارخانه با توجه به ساختار هسته‌ای و شیمیایی پروژه فرآوری اورانیوم، شبکه‌های تأسیساتی بسیاری، واحدهای مذکور را به یکدیگر ارتباط می‌دهند، از آنجمله می‌توان به شبکه‌های انتقال انواع آب‌ها، گازها و مواد شیمیایی، خطوط برق و مخابرات، کانال‌های انتقال گازهای آلوده و همچنین پناه‌گاه‌ها اشاره نمود.

عمده محصولات این تأسیسات، uf6 به عنوان مهم‌ترین ترکیب شیمیایی واسطه در تولید سوخت هسته‌ای، اکسید اورانیوم با غنای تا %5 برای استفاده در راکتورهای آب سبک مانند راکتور اتمی بوشهر، اکسید اورانیوم طبیعی برای استفاده در راکتورهای تحقیقاتی و آب سنگین، گاز فلوئور به عنوان فعال‌ترین اکسید کننده در فرآیند تولید uf6 و نیتروژن به صورت گاز و مایع جهت مصارف مختلف سایت می‌باشد.

  • سید مهدی موسوی
۰۶
مرداد

جمله‌ی جالبی که خیلی از ماها شاید آن را به خاطر نیاوریم ، شاید هم الان وقتی پدر یا مادری به فرزند کوچک خود این عبارت را می‌گویند خنده‌مان هم بگیرد. جیزّه! تا حالا فکر کرده‌اید هدف از این کار پدر و مادرها ، خاله و عمو دایی و ... چیه؟ نه! هدف چیزی جز امر به معروف و نهی از منکر نیست!!! خنده‌داره نه! در واقع اولین مرحله‌ای که ما پس از تولد خود –و یک کم جلوتر ، وقتی که توانستیم چهار دست و پا حرکت کنیم- با آن برخورد می‌کنیم یک قانون بازدارنده است! ایست!!! ایست!!! ایست!!! ... و شلیک ... کمند دست پدر یا مادر که ما را گرفته و به عقب می‌کشاند ، چه شده است؟ چرا کودک را آزار می‌دهید ، چرا آزادی او را می‌گیرید ، بگذارید با آن بازی کند ، باچه؟ با اتوی داغ!!!

کمی به زمان جلوتر بیاییم ، مدرسه ، دوست‌ها ، خوردن ، خوابیدن ، پوشیدن ... همه و همه قانون دارند ، زندگی نظم و قانون است ، حول برتان ندارد ، قوانینی که به چشم نمی‌آیند و یک وسیله است ، وسیله‌ای برای رسیدن به هدف رستگاری ؛ هدف این نیست که در اینجا لزوم حضور یک آقابالاسر یا ارباب یا ناظم و هزار تا آدم دیگه مثل این را ثابت کنیم! نه! درسته که در یک مدرسه ناظم وجود دارد و مواظب نظم و قوانین و مقررات است ، اما همین که ناظم از ما دور می‌شود ، باز هم شلوغ‌کاری و قانون‌شکنی و بی نظمی، پس نقش اصلی را ما داریم نه آن ناظم. ما هستیم که باید برای پیشرفت خود کار کنیم و زحمت بکشیم و اسباب و لوازم آن را مهیا کنیم. و این ناظم باید در خود ما وجود داشته باشد ؛ هرچند هم که لزوم آن در بیرون مشاهده می‌شود ، گاهی تذکر و یادآوری در زندگیمان خیلی به ما کمک کرده است. بگذارید مسئله را از دیدگاهی دیگر بررسی کنیم.

  • سید مهدی موسوی
۲۹
تیر

صدای خرد شدن استخوان‌ها ... شیشه‌ها ...

شیون ، ناله ، فریاد ، ...

هجوم انسان‌ها ، از مرد و زن ، پیر و جوان ، ...

آه ...

تاریکی ...

تمام آنچه از آن روز به خاطر دارم.

صبح زود با بچه‌ها رفتیم بیرون یک حال و هوایی تازه کنیم و چیزی بخوریم ، آخه روز قبلش ، روز کنکور بود ، نمی‌دانم این اسم را کی برایش انتخاب کرده ، باید یه چیز دیگه می‌گذاشت ، مثل ... دوچرخه‌سواری روی طناب ، گاززدن یک تیکه آجر ، کندن کوه ، مثل اینکه رمانتیک هم شد ، شیرین ، فرهاد ، نه بابا ولش کن ، این چیزها به ما نیامده ، هنوز جای ملاقه‌ای که اون روز توی سرم خورد درد می‌کنه ، یک کلمه گفتم : " مامان فکر نمی‌کنی که وقت زن گرفتن من شده!" بیا و ببین که چه الم شنگه‌ای راه افتاد. نفهمیدم از کجا خوردم ، آن روز نه قناری‌ها آواز خواندند ، نه گنجشک‌ها ، حتی گربه هم در سوگ ماجرا لباس سیاه برتن کرد.

  • سید مهدی موسوی
۱۷
تیر

کسانی هستند که به دعا ایراد می‌گیرند ، به همین دعاهای مفاتیح‌الجنان ، که آقا این حرف‌ها چیه ، این‌ها همه خرافه است ، وسیله‌ای برای سرگرم کردن شما ، اگر حرفی داری ، خواسته‌ای داری بیا و همین طور به خدا بگو ، اینکه این همه مقدمه چینی نمی‌خواهد ، تازه یک ساعت وقت خدا را هم نمی‌گیری ، حرفت را می‌زنی و میری ...

خوبه ، حداقل اولین قدم را برداشته‌ای ، توکل بر خدا ، بر کسی که همه به او تکیه دارند و از او کمک می‌خواهند و دل‌خوش به دیگران و کمک‌های کسی نیستند.

در اینجا 5 مرحله و به عبارتی 5 اصل مهم در دعا خواندن را ذکر می‌کنم.

1) تمرکز و حضور: قدم اول و شرط اول در دعا این است که خواسته و نیاز ما باشد ، نه تقلید از دیگران و نیازهایی که آنها از خدا خواسته‌اند. یعنی ما باید به آن درجه از درک و فهم برسیم که تشخیص دهیم واقعا این خواسته ، نیاز ما است ، در این صورت است که تمام توجه ما به آن هدف معطوف می‌گردد. چون نیاز و خواسته‌ای که از روی تقلید باشد خستگی و دلزدگی می‌آورد.

  • سید مهدی موسوی